مردی که از تاریخ آمد
نویسنده:
امیر کاویان
امتیاز دهید
زندگینامه داریوش فروهر
پیشگفتار کتاب:
چاپ اول این کتاب در سالگرد قتل وحشیانه داریوش و پروانه عزیز با استقبال گرم هموطنان آرمان خواه و میهن پرست روبرو شد.
در این مقدمه لازم می دانم ابتدا از شاعر و نویسنده ارزنده جناب آقای محمدرضا شفیعی کدکنی به خارج عدم درج نامشان در پایین یکی از شعرها که اشتباها به نام پروانه فروهر چاپ شده بود، پوزش بخواهیم. همچنین در غنی شدن این کتاب در چاپ دوم، دوست همفکرم آقای روزبه فراهانی پور که مرا مورد لطف خویش قرار دادند. از کلیه نویسندگان و سروران عزیز که در تهیه این کتاب از همان ابتدا همراه و همیارم بودند، بی نهایت سپاسگزارم.
امیدوارم یاد و خاطره پیشگامان نهضت ملی ایران که با خون پاکشان تاریخ مبارزات بی امان یکصدساله را آبیاری کرده اند، همچنان در دلها جاودانه باشد.
بیشتر
پیشگفتار کتاب:
چاپ اول این کتاب در سالگرد قتل وحشیانه داریوش و پروانه عزیز با استقبال گرم هموطنان آرمان خواه و میهن پرست روبرو شد.
در این مقدمه لازم می دانم ابتدا از شاعر و نویسنده ارزنده جناب آقای محمدرضا شفیعی کدکنی به خارج عدم درج نامشان در پایین یکی از شعرها که اشتباها به نام پروانه فروهر چاپ شده بود، پوزش بخواهیم. همچنین در غنی شدن این کتاب در چاپ دوم، دوست همفکرم آقای روزبه فراهانی پور که مرا مورد لطف خویش قرار دادند. از کلیه نویسندگان و سروران عزیز که در تهیه این کتاب از همان ابتدا همراه و همیارم بودند، بی نهایت سپاسگزارم.
امیدوارم یاد و خاطره پیشگامان نهضت ملی ایران که با خون پاکشان تاریخ مبارزات بی امان یکصدساله را آبیاری کرده اند، همچنان در دلها جاودانه باشد.
آپلود شده توسط:
amirleila50
1399/09/21
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مردی که از تاریخ آمد
فقط آب نبوده تا آنها شناگری ماهرانه خود در دریای استبداد و جنایت را به نمایش بگذارند
به هر حال ، مردم ما باید شخصاً همه چیز را تجربه کنند ....
خود شما چرا می خواهید انقلاب کنید ؟ !!!
اصلاً فرض کنید همین فردا دلار بشود ۷ تومان و پوشش و حجاب آزاد شود و تمام کالاهای اساسی : مفت و مجانی ....
ولی حکومت ، تظاهرات مردم را با گلوله ژ ۳ پاسخ دهد
و اطراف شهر ها حلبی آبادها گسترش یابد
رسانه ها و صدا و سیما همچنان تحت نفوذ حکومت باشد
چاپ و انتشار کتاب و روزنامه ، ممنوع و توام با سانسور باشد
مخالفان و منتقدان سیاسی دستگیر شوند
اداره امنیت ، بازجویی های خود را با شکنجه انجام دهد
نمایندگان مجلس ، انتصابی بوده و مردم در سرنوشت سیاسی خود کوچکترین دخالتی. نداشته باشند ....
حالا سوال من اینجاست :
آیا شما در چنین شرایطی ، معترض نمی شوید و دوباره انقلاب نمی کنید ؟
اگر پاسخ شما مثبت است پس بدانید مردم نیز در سال ۵۷ دقیقا به همین دلایل انقلاب کردند ......
اینکه چرا نتیجه خوب از کار در نیامد ... دلایل دیگری دارد ........ و بحثی دیگر است .... قطعا با انقلاب مجدد شما مشکلات مجدد دیگری حادثه خواهد شد مگر اینکه دلایل به بیراهه رفتن انقلاب را واکاوی کنیم ....
جالب این بود اتهامی که بما دادند آن زمان یک ماده ۶۰ بود ..وآن شامل کسانی میشد که قصد تجزیه کشور را داشته باشند یعنی که فرقه پیشه وری آذربایجان را بموجب همین ماده قانون محاکمه میکردند . کسانی که مخالفت با رژیم سلطنت را با همین ماده قانون محاکمه میکردند . برای ما چهار تن همرزمان مخبر ، دکتر جمشیدی ، منصور رسولی و من بهرام نمازی سه تا ده سال حبس تقاضا کرده بودند . تیمسار خواجه نوری ریاست دادگاه را داشت. در آنجا ما دفاع مفصلی کردیم ... یکی از ما در آن دادگاه گفت : «من نباید در دادگاه ارتش ایران محاکمه بشوم ، من بایستی در دادگاه ارتش انگلیس محاکمه شوم ، من که نگفتم قسمتی از ایران باید جدا بشه ، من گفتم نباید جدا بشه ». بهر حال دادگاه فرمایشی بود وما چهار تن را محکوم کردند . هفت سال به من دادند ، سه سال به رسولی … تا بعد که به دادگاه تجدید نظر رفتیم. در این هنگام دفتر برون مرزی حزب ملت ایران که در فرانسه بود یک اعلامیه ای داد وبه جدائی بحرین اعتراض کرده بود ، به بازداشت فروهر و ما اعتراض کرده بود سازمان های برون مرزی که آن زمان در اروپا وآمریکا بودند هم به جدائی بحرین اعتراض کرده بودند وهم به بازداشت ما. بهر حال این اعتراض ها وفشارها باعث شد که ما در دادگاه تجدید نظر هرکدام به دو تا دو ونیم سال زندان محکوم شدم و بعد از آن که زندان تمام شد از زندان آمدیم بیرون ولی شادروان داریوش فروهر همچنان در زندان به مدت سه سال و هشت ، نه ماه ماند و بعدا ایشان از زندان آزاد شدند بدون محاکمه…
احساس دوگانه ای دارم به امثال داریوش فروهر. ملی گرایانی که قربانی انقلابی شدند که خود در به راه افتادنش دخیل بودند. همزمان که تأسف میخورم برای اینها، حس بیزاری هم پیدا میکنم. نسلی که نه فقط زندگی خودشان، بلکه زندگی چندین نسل بعد رو هم تباه کردند. جالب اینجاست که هنوز هم هستند کسانی که با انگیزه میهن پرستانه به سیستمی کمک می کنند که ذاتا و اساسا با میهن پرستی ناسازگاره! البته با این تفاوت که شاید خطاهای بزرگ امثال داریوش فروهر به خاطر نبود تجربه تاریخی در این زمینه قابل بخشش باشه، اما کسانی که امروز آینه عبرت جلوی چشمشان قرار داره ولی همچنان در همان راه قدم برمیدارند، شایسته بخشش نیستند.
شاه که خود را عقل کل عالم میدانست با تمسخر و تحقیر کارشناسان و متهم کردن آنها به کمونیست بودن، گفت ” سیاستمدار نباید به حرف اقتصاددانها گوش کند “، افزایش بودجه حتی فراتر از دو برابر انجام شد. آنچه کارشناسان پیش بینی کردند بعد از مدت کوتاهی تام و تمام اتفاق افتاد. تورم افسار پاره کرد، بیکاری اوج گرفت، رکود حاکم شد، حاشیه نشینی چهره کریه خود را نمایاند، فساد رکورد شکست و طرحهای بلند پروازانه نیمه تمام رها شدند.
با اوج گیری مشکلات، در سال ۵۶ سازمان برنامه و بودجه و وزارت اقتصاد به این نتیجه رسیدند که گزارشی کامل از وضعیت موجود تهیه و به شاه ارائه دهند تا او را نسبت به وخامت اوضاع آگاه کنند. هر قسمت از دستگاههای مربوطه گزارش حوزه کاری خود را به سازمان برنامه ارائه میکنند، دست بر قضا جمع بندی گزارش به عهده آقای مژلومیان که قبلاً هشدار وقوع انقلاب را داده بودند گذاشته میشود.
مجیدی رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه بعد از خواندن گزارش نهایی چنان محتوای آن را تیره و تار می بیند که تا مرز سکته قلبی پیش میرود، به آموزگار نخست وزیر میگوید حالا چه کسی جرئت میکند گزارش را به استحضار اعلیحضرت برساند ؟ آموزگار جواب میدهد هیچکس. هیچ از جان گذشته ای داوطلب رساندن گزارش به شاه نمیشود !! نهایتاً گزارش در قفسه های سازمان برنامه جا خوش میکند و هیچگاه به دست شاه که تصمیم گیر اول و آخر کشور بود نرسید.
اگر در میان خیل مسئولان بله قربان گوی اطراف شاه یک انسان شجاع پیدا میشد که گزارش را به دست شاه بدهد و اگر شاه شهامت خواندن آن گزارش را به خود میداد و اگر میتوانست ظرفیت پذیرش تردید در درستی تصمیمات قبلی خود را پیدا کند، شاید چرخ روزگار سرنوشت او را طور دیگری رقم میزد. (در جواب کسانی که انقلاب را کار روشنفکران یا ملی گرا ها میدانند.)